- پایه گاه
- جای پا قدم، جانب پای طرف پای مقابل سرگاه، درگاه کفش کن مقدم البیت صف نعال مقابل پیشگاه، پیشگاه تخت مسند، پایاب، پایه اساس، جایگاه مقام منصب مکانت رتبه حد درجه، جای محل، آخور ستورگاه پاگاه طویله اصطبل، مزد حق القدم. -11 اصل و نسب. یا اهل پایگاه. اهل مرتبه. یا پایگاه هوایی. محل و جای برای فرود آمدن هواپیما (مخصوصا هواپیماهای نظامی)
معنی پایه گاه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جایی که سایه دارد
جایی که سایه دارد، سایبان، جای سایه، جای سایه دار
آخردست
هنگام پاییز وقت پاییز
صلحب قدر و منزلت و رتبه
پله پله اندک اندک بتدریج
آنجای از دو پهلوی اسب که پاشنه سوار بر آن خورد
پشت و پناه
پله پله، کنایه از درجه به درجه
دارای پایه، آنچه پایه داشته باشد، کنایه از کسی که در ادارۀ دولتی پایه و رتبه دارد، کنایه از صاحب رتبه، کنایه از دارای قدر و منزلت
جای تکیه دادن، پشتی، کنایه از پشت وپناه
ویژگی انسان یا حیوانی آبستن که در ماه آخر بارداری باشد
جایی که در ساعت های معیّن کوس و کرنا می زنند، نقاره خانه
نقاره خانه: (شاه بنظاره آن کاسه گاه گر مترک راند فرس را براه) (امیر خسرو)
جایی که برای حفظ جان و سلامتی به آن پناه برند، جای استوار، پناه جای
بلندمرتبه، صاحب منصب
جای تکیه دادن، پشتی، پشت و پناه، آن چه وزن جسمی را تحمل کند (فیزیک)
ناگهان، بی وقت
Abutment
Stütze
przyczółek
appoggio
steunpunt
ตัวยึด
tumpuan
دعامةٌ